میلاد بانوی دو عالم

 

 

 به ناگاه دربهای آسمان گشوده شد ، سپهری از سوی خدا فرود آمد در سرزمین ابطح، آری جبرئیل با بالهای گسترده از شرق تا غرب عالم و این حبیب خداست که در جمع اصحاب نشسته

 

جبرئیل ندا بر آورد:

«هان ای محمد ، خداوند بزرگ بر تو درود میفرستد و تو را فرمان میدهد که چهل شبانه روز از خدیجه دوری گزینی»

 

عقل کل از کل هستی شد جدا                                  تا چهل شب کرد خلوت با خدا

این چهل شب در سرش شور تو بود                          بهر استقبال از نور تو بود

 

قاصدی از سوی رسول خدا نزد خدیجه آمد و پیغام آورد :

 

«ای خدیجه !گمان مبر که کناره گیری من از تو ، از خشم است و برای جدایی نیست، بلکه این فرمان خداوند عزوجل است تا اراده اش را تحقق نبخشد . ای خدیجه جز خیر و نیکی گمان مبر.»

 

چهل روز گذشت ، چهل روز گران بر رسول خدا و پر اندوه بر خدیجه ...

 

جبرئیل بار دیگر فرود آمد

«ای محمد ، خداوند بزرگ بر تو درود میفرستد و ترا فرمان میدهد که آماده تحیت و هدیه او باشی !»

 

پیامبر فرمود : «ای جبرئیل هدیه پروردگار جهانیان و تحیت او چیست؟

 

اما این سر خداست حتی جبرئیل هم از آن خبر نداشت عرض کرد: نمیدانم

چون تو ذات کبریا گوهر نداشت                       از محمد دوستی بهتر نداشت

بهترین گوهر ز گوهر آفرین                           هدیه شد بر شخص ختم المرسلین

 

و این نوری دیگر است که از آسمان به زمین فرود میآید ، این میکائیل است ،با طبقی دیبا پوشیده ، آن را پیش روی پیامبر نهاد و عرض کرد:

 

«ای محمد ! فرمان خداوند است که امشب روزه خو را با این غذا بگشایی»

 

غذایی که برهر کس دیگر غیر از او حرام بود حتی بر امیرالمومنین

 

پوشش از طبق برگرفت خوشه ای خرما ، خوشه ای انگور و ظرفی آب، سیر و سیراب گشت. دستها را برای شستشو جلو آورد. جبرئیل بر آن آب ریخت و میکائیل آنها را شست و اسرافیل با تکه ای پارچه آن را خشک کرد.

 

و طبق با باقیمانده غذا به آسمان بازگردانده شد تا کس دیگری بر آن لب نزند.

 

و حبیب خدا آماده نماز شد تا بر درگاه پروردگارش سر به سجده گذارد و خود را با تمام وجود به فرمان او سپارد.

 

جبرئیل آمد:

«یا محمد! اینک ، نماز بر توحرام است تا آن که به خانه خدیجه روی و با او باشی ، زیرا عهد خداوند عزوجل چنین است که امشب دودمان پاکیزه ای از تو بیافریند.»

 

و او آمد ، شتابان به سوی خدیجه . و این خدیجه است که میفرماید:

 

«در این مدت با تنهایی انس گرفته بودم ، شب هنگام سرم را  میپوشاندم و در خانه را میبستم و پرده اش را فرو می انداختم . پس از نماز چراغ را خاموش کرده و به بستر میرفتم . آن شب ، هنوز بین خواب و بیداری بودم که صدای کوبه در را شنیدم »

 

این قلب خدیجه است که چنین به لرزه درآمده و بر دیوار سینه میکوبد:

 

«چه کسی حلقه ای را میکوبد که جز محمد کسی حق کوبیدن آن را ندارد؟»

 

و گوشش شنید،نوای دلنشین و آسمانی ، صدای نازنین و گفتار شیرین محبوبش را:« ای خدیجه ، در را بگشا من محمدم.»

 

با پای سر به سوی در پرواز کرد و با دست دل درب را به روی او گشود:

 

«قدم بر دیدگان من بگذار ای حبیب خدا ! مولای من خوش آمدی، آمد آنکه دیده ام روز و شب به راهش بود این محمد است ! نه آبی طلبید برای وضو و نه آماده نماز شد، بلکه بازویم را گرفت و مرا با خود برد.سوگند به آن که آسمان را بر افراشت و از چشمه اب جوشانید همینکه رسول خدا از من جدا شد سنگینی فاطمه را در بطن خود احساس کردم.»

 

این منم همسر پیامبر یگانه حبیب خدا رسول آخرین این منم خدیجه تنهای تنها با فرزندی در شکم که با من سخن میگوید و مرا دلداری میدهد از طعنه زنان قریش . زنانی که پشت به من میکردند و سلامم نمیدادند.

 

گرم درد دل با طفل نازنین در بطنم بودم که حبیبم وارد خانه شد :« ای خدیجه ! با که سخن میگویی؟»

 

عرض کردم : طفلی که در شکم دارم با من صحبت میکند و مونس من است

 

فرمود: « ای خدیجه ، هم اکنون جبرئیل مرا از دختر بودن او خبر میدهد و اینکه دودمانی مطهر و پر میمنت دارد . خداوند دودمان مرا از او قرار میدهد و امامان که با سر آمدن وحی ، آنان را جانشینان بر روی زمین قرار خواهد داد و آنان از نسل او هستند.»

 

قلبم شاد شد و عزیز دلم ، ریحانه ام را در بطنم چون گوهری در صدف پروراندم.به ناگاه درد شیرینی تمام وجودم را فرا گرفت وقت آن رسیده که نور روی ثمره وجودم را ببینم ، آی زنان قریش به یاریم بشتابید.

 

پیغام دادند ، پیامشان چیست ؟ سخنانی که دل را میسوزاند و چون خار به چشم فرو میرد و اشک به دیدگانم می آورد:

 

«ای خدیجه ، تو از سخن ما سر تافتی و همسری محمد ، آن یتیم تهی دست ابوطالب را پذیرفتی ، اینک هیچ کدام نزد تو نمی آییم و یاری ات نمیکنیم.»

 

و من غمگین شدم چشمانم به در خیره بود که ناگاه دیدم چهار بانوی گندمگون چون زنان بی هاشم وارد شدند و اطرافم را گرفتند ،هراسناک به آنان نگریستم. ندایی بلند شد :« ای خدیجه غمگین مباش ، ما خواهران تو و فرستاده های خدا هستیم . این منم ساره و این آسیه که در بهش همنشین تو خواهد بود . و آن دیگری مریم دخت عمران و دیگری کلثوم خواهر موسی ما برای یاری ات آمده ایم .

 

آنگاه یکی در سمت راست دیگری در سمت چپ و سومی در مقابل و آخرین در پشت سرم نشستند . لحظه موعود فرا رسید و قدوم مبارک مادر هستی زمین را شرافت بخشید و زمین تا ابد شرافتش را مدیون وجود نازنین اوست . به ناگاه نوری از او درخشید و تمام خانه های مکه را نور باران کرد.

 

مکه آن شب نور باران گشته بود                            نور حق آن دم نمایان گشته بود

 

 

 

[ شنبه 30 فروردين 1393برچسب:میلاد حضرت فاطمه(س),روز مادر,مادر,تولد,فاطمه(س), ] [ 18:24 ] [ مباشری ]
[ ]

مادرم...

                                                             بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

مادرم 
کودکانه دوستت دارم
کودکانه محتاج مهرت م...
من برای آغوش پر مهرت همیشه کودکم
دست منو ول نکن که من هنوز هم بدون تو زمین میخورم ...


...تبلور عشق روزت مبارک ...

روز مادر

 

[ شنبه 30 فروردين 1393برچسب:, ] [ 18:7 ] [ مباشری ]
[ ]

مردم...

اه چقــدر لاغری !!! تو چرا انقــدر چاقی !!!
قدشو چه کوتولست !!! انقدر درازه یاد نردبون میوفــتم!!!
وااا هیکلش همش آمپوله…چه تن لشی داری پاشو یه باشگاه برو !!!
نیگا چجوری حجاب کرده دختره ی اُمل..
اینو…چه بی حجابه دختره ی خراب !…
خلاصــه
این جماعــت از هر چیزی برای مسخره کردن شما استفاده می کنن…!
اینا همونایی هستن که چیزی برای برتــری خودشون ندارن و میخوان با مسخره کردن و
گذاشتن عیــب روی دیگران خودشون رو مورد توجه قرار بدن !!!
در یک کلام عقده و کمبود دارن…!!!
 
پس…
برای خودت زندگی کن نه برای مردم..
از اون چیزی که هستــی نهایت لذت رو ببر…
مطمئن باش یکی الان آرزوشه که جای تو باشه…
[ پنج شنبه 28 فروردين 1393برچسب:, ] [ 7:37 ] [ مباشری ]
[ ]

شرافت...

نه مرگ آنقدر ترسناک است و نه زندگی آنقدر شیرین که آدمی پای برشرافت خود گذارد.

نهج البلاغه


[ دو شنبه 25 فروردين 1393برچسب:, ] [ 15:37 ] [ مباشری ]
[ ]

پشه...

علامه طبرسى به نقل از ((ربیع بن انس )) مى گوید:

پشه تا وقتى که گرسنه باشد زنده است و همین که سیر و فربه شد، مى میرد. همچنین مردمى که این مثل در باره آنان زده شده است ، وقتى که همه چیز دنیا برایشان فراهم مى گردد و موقع کامیابى فرا مى رسد، ناگاه دست حق گریبان آنها را مى گیرد چنانکه خداوند مى فرماید:

فَلَمَّا نَسُواْ مَاذُکِّرُواْ بِهِى فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ اءَبْوَا بَ کُلِّ شَىْءٍ حَتَّىَّ إِذَا فَرِحُواْ بِمَآ اءُوتُوَّاْ اءَخَذْنَهُم بَغْتَةً...

 آرى هنگامى که اندرزها سودى نبخشید و آنچه را به آنها یادآورى شده بود فراموش کردند، درهاى همه چیزاز نعمتها را به روى آنها گشودیم ؛ تا کاملاخوشحال شدند و دل به آنها بستند ؛ناگهان آنها را گرفتیم و سخت مجازات کردیم

[ دو شنبه 25 فروردين 1393برچسب:, ] [ 15:35 ] [ مباشری ]
[ ]

آخرین بازدید...

فیسبوک : آخرین بازدید ؛ 10 دقیقه قبل

پلاس : آخرین بازدید ؛ 8 دقیقه قبل

ویچت : آخرین بازدید ؛ 12 دقیقه قبل

وایبر : آخرین بازدید ؛ 14 دقیقه قبل

قرآن : آخرین بازدید ؛ رمضان سال گذشته!

اَلَم یَانِ لِلَذینَ اَمَنُوا اَن تَخشَعَ قُلوبُهُم لِذِکرِ اللَه

آیا هنوز وقت آن نرسیده است که دل های مومنان برای خدا خشوع کند؟!

[ دو شنبه 25 فروردين 1393برچسب:, ] [ 15:33 ] [ مباشری ]
[ ]

زکات زیبایی...

نتیجه اش زیباست وقتی این دو را پیوند می زنیم؛

اینکه فرمودند: زکات زیبایی، پاکدامنی ست

و اینکه پرداخت زکات دارائیت را افزون می کند

حالا آنان که زیبایی بیشتر می خواهند، بسم الله

 

[ دو شنبه 25 فروردين 1393برچسب:, ] [ 15:29 ] [ مباشری ]
[ ]

سنگ تمام

[ دو شنبه 25 فروردين 1393برچسب:, ] [ 15:28 ] [ مباشری ]
[ ]

rqh,j

هر پرهـیزکار گذشـته ای دارد

 و هر گناهکار آینده ای

 پس ، قضـاوت نکن . . .

[ شنبه 23 فروردين 1393برچسب:, ] [ 19:30 ] [ مباشری ]
[ ]

استاد علی اکبر رائفی پور:

                                                                               بسم الله الرحمن الرحیم

خیلی ها اون طوری که باید استاد رو نمیشناسن.

خود من ارادت خاصی به استاد دارم ولی متاسفانه هر جا که اسمی از ایشون میارم باید به اندازه ی تمام سخنرانی هاشون توضیح بدم تا بقیه بفهمن از چه شخصیتی دارم صحبت میکنم.

پس خواهش میکنم حتما حتما به سایت مصاف یا وبلاگ شخصی خود ایشون سر بزنید.

 

به امید ظهور مولی و سرورمان حضرت ولی عصر (عج) که صد البته نزدیک است.

                                                                                    

 

                                                                                               *********

 علی اکبر رائفی پور کیست ؟

علی اکبر رائفی پور  تحلیلگر، محقق و پژوهشگر ایرانی است.

او که از محققان حوزهٔ صهیونیزم پژوهی، فراماسونری و فرقه های نوظهور میباشد، به عنوان«سخنران عمومی و استراتژیست» نیز معرفی شده است.

تحصیلات علی اکبر رائفی پور:

وی فارغ التحصیل رشته ی حسابداری و استاد دانشگاه است.

به گفته خود ایشان به هیچ حزب و نهادی وابسته نیست و جنبشی کاملا خصوصی دارند که بوسیله خود ایشان ایجاد و رهبری میشود.

وی در بهمن ماه ۱۳۸۹ طی اطلاعیه ای خبر از افتتاح«جنبش مصاف» با عنوان ثبت«موسسه ی مصاف ایرانیان» داد و سایت تحلیلی پژوهشی «جنبش مصاف»   را در راهبرد همین موسسه راه اندازی نمود.

مصاف مخفف چیست ؟  مصاف مخفف عبارت مبارزه با صهیونیسم،اومانیسم و فراماسونریاست.

وی مدعی وجود اشتراک در میان نمادهای مصر باستان، شیطان پرستان، ماسون ها و برخی نمادهای یهودیت است.

نظرات وی در سایت هایی چون یوتیوب و فیس بوک منتشر شده است.

 

 

زندگینامه علی اکبر رائفی پور

علی اکبر رائفی پور با سخنرانی های بیشمار خود -تقریبا در تمام دانشگاه های ایران – موج عظیمی از شناخت فراماسونری و بحث های مهدویت و آخرالزمان ایجاد کرده است ،طوری که امروز تمامی جوانان با کلمه های “فراماسونری”و”شیطان پرستی” آشنایی پیدا کرده اند.

تعداد سخنرانی های استاد رائفی پور در دست نیست اما به گفته خود ایشان رکورد دار تعداد سخنرانی در کشور می باشند. (تعداد سخنرانی :تقریبا در تمامی دانشگاه های ایران! )

سخنرانی های ایشان اغلب ۳ الی ۶ ساعت و حتی بیشتر بوده است!

وبلاگ شخصی آقای علی اکبر رائفی پور به آدرس   http://antisemitism.blogfa.com  می باشد و ایشان در آن به نوشتن مطالب خود می پردازد.

دوستان توجه داشته باشید، تنها سایت رسمی استاد رائفی پور جنبش مصاف است

 http://masafportal.com

 

 

[ جمعه 22 فروردين 1393برچسب:, ] [ 10:14 ] [ مباشری ]
[ ]

مرد یا نامرد؟

[ جمعه 15 فروردين 1393برچسب:, ] [ 9:5 ] [ مباشری ]
[ ]

حجاب و بی حجاب

عبور باد از لای چتری های بلوندت را دیدم

و

 تار مویی را که پیشانی ام را قلقلک میداد

به زیر مقنعه هدایت کردم

به استین های کوتاه مانتویت خیره شدم

و ساق دست هایم را صاف کردم

به مانتوی نازک و یقینا خنک تو فکر کردم

و چادرم را روی سر مرتب کردم

برای من همین بس بود که

راننده ی تاکسی مرا با احترام خانوم خطاب می کند

تو را خانومی!

[ جمعه 15 فروردين 1393برچسب:, ] [ 9:3 ] [ مباشری ]
[ ]

چادر خاکی

شـرم مــــے ڪنـم؛"چـاבر نـو" بـه سـر ڪنـم .. ایـن روزها ڪــه مـاבر "چـاבر خـاڪـــے" بـه سـر مـــے ڪنـב ..

 

از ڪوچه هاے بنــــے هاشم

تا

ڪوچه هاے منامه !

شیعه , شیعه است .. بایــב ڪتڪ بخورב حتــــے در قرن21 ..

http://s5.picofile.com/file/8118761768/15757_837.jpg

[ جمعه 15 فروردين 1393برچسب:, ] [ 8:54 ] [ مباشری ]
[ ]

قرآن

 

آيا مي دانيد وقتی در حال حمل قرآن هستيد شيطان دچار درد شديد در سر ميشود

وباز كردن قرآن شيطان را تجزيه ميكند

وبا خواندن قرآن به حالت غش فرو ميرود

و خواندن قرآن باعث در اغما رفتنش ميشود

و آيا می دانيد زمانی كه می خواهيد دوباره اين پيام را به ديگران منتقل كنيد

شيطان سعی خواهد كرد شما را منصرف سازد

فريب شيطان را نخور . . . !

پس حق داريد اين پست رو كپی كنيد و توی وب هاتون بزاريد!

[ جمعه 15 فروردين 1393برچسب:, ] [ 8:47 ] [ مباشری ]
[ ]

میگذرد.......

شب درویش اگر در غم نان میگذرد

                                             روز منم به غم سود و زیان میگذرد

                  عمر درویش و توانگر بحقیقت نگری

                                            هر دو با درد دل و رنج روان میگذرد

                   فقر با نعمت دنیا چه تفاوت دارد

                                       چون همین میرود از دست و همان میگذرد

                   آنکه در نعمت و نازش گذرد عمر عزیز

                                           او چه داند که به درویش چسان میگذرد

                    شادمان باش و مخور هیچ غم سود و زیان

                                               که جهان گاه چنین گاه چنان میگذرد

                     تو نکوئی کن و در حق کسی بد مپسند

                                                 که بد و نیک جهان گذران میگذرد

                     مده آزار بدرویش که آه دل او

                                       چون خندگی است که از جوشن جان میگذرد

[ جمعه 15 فروردين 1393برچسب:, ] [ 8:31 ] [ مباشری ]
[ ]

بدون شرح

[ پنج شنبه 14 فروردين 1393برچسب:, ] [ 18:17 ] [ مباشری ]
[ ]

مادر

ﺳﻪ ﺯﻥ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﺯﻳﺒﺎﺗﺮﻳﻨﻨﺪ؛


ﻣﺎﺩﺭﻡ،ﺍﻧﻌﻜﺎﺱ ﺗﺼﻮﻳﺮﺵ ﺩﺭﺁﻳﻨﻪ ﻭ ﺳﺎﻳﻪ ﺍﺵ
،
,
،


ﺗﻤﺎﻡ

 

[ پنج شنبه 14 فروردين 1393برچسب:, ] [ 18:5 ] [ مباشری ]
[ ]

جهل

بزرگ ترین زندان انسان جهل است!!!!

 

 



[ پنج شنبه 14 فروردين 1393برچسب:, ] [ 17:52 ] [ مباشری ]
[ ]

خلاصه زندگی در شش بطری

[ پنج شنبه 14 فروردين 1393برچسب:, ] [ 17:29 ] [ مباشری ]
[ ]

بازم مرام پسر خاله...

[ پنج شنبه 14 فروردين 1393برچسب:, ] [ 17:28 ] [ مباشری ]
[ ]

لعنت خدا....

به خاطر کندن گل سرخ ارّه آورده‌اید؟
چرا ارّه؟

فقط به گل سرخ بگویید: تو، هی تو!
خودش می‌افتد و می‌میرد!

بیژن نجدی

لعنت خدا به کسی که کودکی رو آزار میده 

[ دو شنبه 11 فروردين 1393برچسب:, ] [ 10:25 ] [ مباشری ]
[ ]

فی سبیل الله

به سلامتی کسی که دید تو تاکسی بغلیش پول نداره

به راننده گفت :پول خورد ندارم واسه همه رو حساب کن....!

[ دو شنبه 11 فروردين 1393برچسب:, ] [ 10:20 ] [ مباشری ]
[ ]

بانو

بانو کاش این باطن پاکی که می گویی

ظاهرش هم خدایی بود...

بانو کاش می دانستی خدایی که دلت با اوست

حجاب را چقدر دوست می دارد...

و می دانم که می دانی خدا تو را چگونه بیشتر دوست دارد..

[ دو شنبه 11 فروردين 1393برچسب:, ] [ 10:18 ] [ مباشری ]
[ ]

جوانی

 

ما أکثَرَ العِبَرَ وَ أقَلَّ الاِعتِبارَ ؛

 

 

 

چه قدر عبرت‏ها زیادند ، وعبرت گیرنده کم

 

مولا علی (ع)
********

سحرگه به راهی یکی پیر دیدم

سوی خاک، خم گشته از ناتوانی

بگفتم: چه گم کرده ای اندر این خاک؟

بگفتا: جوانی،جوانی ،جوانی...!

ملک الشعرا بهار

 

[ دو شنبه 11 فروردين 1393برچسب:, ] [ 10:14 ] [ مباشری ]
[ ]

الی الله

قطاری سمت خدا میرفت همه مردم سوار شدن وقتی به بهشت که رسید همه بیاده شدن یادشون رفت مقصد خدا بود نه بهشت

[ دو شنبه 11 فروردين 1393برچسب:, ] [ 10:7 ] [ مباشری ]
[ ]

دست

در فرو بسته ترین دشواری

در گرانبارترین نومیدی،

بارها بر سر خود بانگ زدم:

"هیچت ار نیست مخور خون جگر، دست که هست!"

بیستون را یاد آر، دستهایت را بسپار به کار

کوه را چون پَرِ کاه از سر راه بردار!

وَه چه نیروی شگفت انگیزیست

دستهایی که به هم پیوسته ست...!

 

"فریدون مشیری"

 

[ یک شنبه 10 فروردين 1393برچسب:, ] [ 10:54 ] [ مباشری ]
[ ]

بهشت

این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت!!

هر کجا وقت خوش افتاد، همانجاست بهشت...

دوزخ از تیرگیِ بختِ درونِ تو بوَد

گر درون تیره نباشد، همه دنیاست بهشت...

 

"صائب تبریزی"

 

[ یک شنبه 10 فروردين 1393برچسب:, ] [ 10:53 ] [ مباشری ]
[ ]

خورشید

آری

خورشید ثابت کرد:

حتی طولانی ترین شب نیز

با اولین تیغ درخشان نور به پایان می رسد

حتـــــــــــی اگر به بلندای یلــــــــــــــدا باشد...

بیدار و امیدوار باش

خورشیدی در راه است...

 

...الهم عجل لولیک الفرج...
[ یک شنبه 10 فروردين 1393برچسب:, ] [ 10:51 ] [ مباشری ]
[ ]

محمد علی بهمنی

باهمه ی بی سروسامانی ام

باز به دنبال پریشانی ام

طاقت فرسودگیم هیچ نیست

در پی ویران شدنی آنی ام

دلخوش گرمای کسی نیستم

آمده ام تا تو بسوزانی ام

آمده ام با عطش سالها

تا تو کمی عشق بنوشانی ام

ماهی برگشته ز دریا شدم

تا که بگیری و بمیرانی ام

خوب ترین حادثه میدانمت

خوب ترین حادثه میدانی ام

حرف بزن ابر مرا باز کن

دیر زمانی است که بارانی ام

حرف بزن حرف بزن سالهاست

تشنه ی یک صحبت طولانی ام

                                                 محمدعلی بهمنی 

[ یک شنبه 10 فروردين 1393برچسب:, ] [ 10:40 ] [ مباشری ]
[ ]

بانو

 پسری که تو را دوست داشته باشد

تنت را عریان نمی کند بانو،بلکه لباس عروس بر تنت میکند...

پسری که تو را بخواهد برایت میجنگد ...

  لازم نیست هر روز هفت قلم آرایش کنی

که مبادا خوشگلتر از تو , دلش را ببرد!

 


خلاصه بانو سرت را درد نیاورم اگر عشقت مردانگی داشته باشد

از دوری یکدیگر هم لذت می برید چون مطمئن هستی

جایت در میان قلبش ثابت و دست نخوردنی ست....!

[ شنبه 9 فروردين 1393برچسب:, ] [ 9:47 ] [ مباشری ]
[ ]

از اصل افتاده

مرگ هم به تساوی تقسیم نمی شود


عجبا ! هیچ کس هنوز


به سهم کم اش از مرگ


                        اعتراض نکرده است


*


خیلی ها سهم بیشتری از مرگ نصیب شان می شود


کودک بودم که درسینما


مردی ازاسب افتاد و


آنقدر روی زمین کشیده شد که :


گریه چشم هایم را بست


بعد ها دانستم


 افتادن از اسب گریه ندارد  


خیلی ها از اصل می افتند و می میرند

 

[ شنبه 9 فروردين 1393برچسب:, ] [ 9:31 ] [ مباشری ]
[ ]

الهی

تمام کودکان شهر من می دانند :

" مستقیم "  نه راست است و نه چپ .

الهی ؛ اهدنا ... 

جملات زیبا گیله مرد

جملات زیبا گیله مرد

[ شنبه 9 فروردين 1393برچسب:, ] [ 9:25 ] [ مباشری ]
[ ]

محمدهادی مؤذن جامی در بخش وبلاگ خبرآنلاین نوشت:
 
مثال جالب زیر از حاج آقا قرائتی نقل شده:

آدمها سه دسته اند:
- عینک!
- ملحفه!
- فرش!

وقتی یک لکه ی چایی بنشیند روی عینکت، "بلافاصله" زود آن را با "دستمال کاغذی" پاک می کنی!
وقتی همان لکه بنشیند روی ملحفه، می گذاری "سر ماه" که لباس ها و ملحفه ها جمع شد، همه را با هم با "چنگ" (زمان قدیم!) می شویی!


وقتی همان لکه بنشیند روی فرش، می گذاری "سر سال" ، با "دسته بیل" به جانش می افتی!!!
خدا ( و به تعمیم آن: ولی خدا) هم با بنده های مومنش مثل عینک رفتار می کند. بنده های پاک و زلالی که جایشان روی چشم است، تا خطا کردند، بلافاصله حالشان را می گیرد (والبته دردنیا و خفیف) .. دیگران را به موقعش تنبیه می کند آن هم با چنگ!! و آن گردن کلفت هایش را می گذارد تا چرک هایشان جمع شود (قرآن کریم: ما به کافران مهلت می دهیم تا بر کفر خویش بیافزایند) و سر سال (یا قیامت، یا هم دنیا و هم قیامت) حسسسسابی با دسته بیل(!) از شرمندگیشان در می آید!!!

...خدایا کمکمون کن عینکت باشیم...

 

 

[ شنبه 9 فروردين 1393برچسب:, ] [ 9:15 ] [ مباشری ]
[ ]